منشور حقوق بشر کوروش یا استوانه کوروش دوم (بزرگ) لوحی از گل پخته است که در سال ۵۳8 پیش از میلاد به فرمان کوروش دوم هخامنشی پادشاه و بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی نگاشته شده است. نیمه نخست این لوح از زبان رویدادنگاران بابلی و نیمه پایانی آن سخنان و دستورهای کورش به زبان و خط میخی اکدیبابلی نو) نوشته شدهاست. این استوانه در سال 1258 خورشیدی/ ۱۸۷۹ میلادی در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک، خدای بزرگ بابلی) در شهر بابل باستانی پیدا شده و همینک در موزه بریتانیا در شهر لندن نگهداری میشود. این منشور یکی از بزرگترین نشانههای روحیهٔ بردباری در فرهنگ ایرانی است.
برگردان و ترجمه متن کامل این منشور چنین است:
* خط ۱. �کورش� (در متن بابلی : �کو - رَ - آش�)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه �بـابـِل�(با - بی - لیم)، شاه �سـومـر�(شو- مـِ - ری) و �اَکـَّد�(اَک - کـ َ- دی - ای)، ...
* خط ۲. ... همهٔ جهان.
از این جا تا پایان سطر نوزدهم، نه از زبان کورش، بلکه به روایت ناظری ناشناخته که میتواند نظر اهالی و بزرگان بابل باشد، بازگو میشود.
* خط ۳. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
* خط ۴. او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
* خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه �اِسَـگیلَـه�(اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر �اور�(او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.
* خط ۶. او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود ... هر روز کارهایی ناپسند میکرد، خشونت و بدکرداری.
* خط ۷. او کارهای ... روزمره را دشوار ساخت. او با مقررات نامناسب در زنـدگی مـردم دخالت میکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش �مَـردوک�(اَمَـر - اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
گمان میرود نام �مردوک� با واژهٔ آریایی و اوستایی �اَمِـرِتات/ مرداد� به معنای �جاودانگی / بی مرگی� در پیوند باشد. اما ویژگیهای دیگر مردوک شباهتهایی با �اهورامزدا� دارد و همچون او در سیارهٔ �مشتری� متجلی میشدهاست. همان گونه که مردوک را با نام �اَمَـر - اوتو� میشناخته اند؛ از او با نام آریایی و کاسی ِ�شوگورو� نیز یاد میکردهاند که به معنای �بزرگ ترین سرور� بوده و با معنای اهورامزدا (سرور دانا / سرور خردمند) در پیوند است.
* خط ۸. او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزار میداد. او با کارهای خشن ِخود مردم را نابود میکرد ... همهٔ مردم را.
* خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، �اِنلیل / ایـلـّیل� خدای بزرگ (= مردوک) ناراحت شد ... دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند.
منظور آبادانی و فراوانی و آرامش.
* خط ۱۰. مردم از خدای بزرگ میخواستند تا به وضع همهٔ باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهٔ شان رو به ویرانی میرفت، توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به �بابـِل� بازگردند.
* خط ۱۱. ساکنان سرزمین �سومِـر� و �اَکـَّد� مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
* خط ۱۲. مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همهٔ کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام �کورش� پادشاه �اَنـْشان�(اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
* خط ۱۳. او تمام سرزمین �گوتی�(کو - تی - ای) را به فرمانبرداری کورش درآورد. همچنین همهٔ مردمان �ماد�(اوم - مـان مَـن - دَه) را. کـورش با هر �سیاه سر� (منظور همهٔ انـسانها) دادگرانه رفتار کرد.
در تداول، نام ِبابلی �اومانمنده� را با �ماد� برابر میدانند. اما به نظر میآید که این نام بر همه یا یکی از اقوام آریایی که در هزارهٔ دوم پیش از میلاد به میان دورود مهاجرت کرده بوده اند؛ اطلاق میشدهاست.
* خط ۱۴. کورش با راستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مردوک، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و اندیشهٔ نیکِ این پشتیبان ِمردم خرسند بود.
* خط ۱۵. او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی داشت.
ممکن است منظور دیده شدن سیارهٔ مشتری بوده باشد. در باورهای ایرانی، سیارهٔ مشتری نماد آسمانی ِ�اهورامزدا / مردوک� بودهاست. نک به : بارتل ل. واندروردن، پیدایش دانش نجوم، ترجمهٔ همایون صنعتی زاده، ۱۳۷۲. او حتی منظور از �سپاه پر شمار او� را نیز ستارگان آسمان میداند.
* خط ۱۶. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانهای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره میسپردند.
* خط ۱۷. مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او �نـَبـونـید�(نـَ - بو - نـ َ- اید) شاه را به دست کورش سپرد.
* خط ۱۸. مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همهٔ فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشان او را بوسیدند.
* خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همهٔ ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
* خط ۲۰. منم �کورش�، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشهٔ جهان.
از این جا روایت به صیغهٔ اول شخص و از زبان کورش بازگو میشود. استرابو نقل میکند که �کورش� نامی است که او پس از پادشاهی و با الهام از رود �کـُر� در جنوب پاسارگاد بر خود نهاد. پیش از این ، نام او �اَگـرَداتوس�(Agradatus) (اَگـرَداد / اَگـراداد) بودهاست. نک به : جغرافیای استرابو، ترجمهٔ هـ. صنعتی زاده، ۱۳۸۲، ص. ۳۱۹.
* خط ۲۱. پسر �کمبوجیه�(کـ َ- اَم - بو - زی - یَه)، شاه بزرگ، شاه �اَنـْشان�، نـوهٔ �کـورش�(کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیرهٔ �چیش پیش� (شی - ایش - بی - ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
* خط ۲۲. از دودمانی کـه همیشه شاه بودهاند و فرمانروایی اش را �بـِل / بعل� (بـ ِ- لو) (خداوند / = مردوک) و �نـَبـو�(نـ َ- بو) گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛
* خط ۲۳. همهٔ مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
* خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
* خط ۲۵. وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برای صلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درماندهٔ بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.
* خط ۲۶. من برده داری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
* خط ۲۷. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من �کمبوجیه� و همچنین بر همهٔ سپاهیان من،
* خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همهٔ شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته اند؛
* خط ۲۹. و همهٔ پادشاهان سرزمینهای جهان، از �دریای بالا� تا �دریای پایین�(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همهٔ مردم سرزمینهای دوردست، همهٔ پادشاهان �آموری�(اَ - مور - ری - ای)، همهٔ چادرنشینان،
* خط ۳۰. مـرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا �آشـور� (اَش - شور) و �شوش� (شو - شَن)
* ۳۱. من شهرهای �آگادِه�(اَ - گـَ - دِه)، �اِشنونا�(اِش - نو - نَک)، �زَمبان�(زَ - اَم - بـَ - اَن)، �مِتورنو�(مـِ - تور - نو)، �دیر�(دِ - ایر)، سرزمین �گوتیان� و شهرهای کهن آن سوی �دجله�(ای - دیک - لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.
* خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بود را بگشایند. همهٔ خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم. همهٔ مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همهٔ مردم را به همبستگی فرا خواندم.
* خط ۳۳. هم چنین پیکرهٔ خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،
* خط ۳۴. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستین شان بازگرداندم،
* خط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: �به کورش شاه، پادشاهی که تو را گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.�
* خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی ِمردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همهٔ مردم جامعهای آرام فراهم ساختم. (صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم) ...
* خط ۳۷. � غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران �
از سطر ۳۷ تا ۴۵ بخش نویافتهای است که در مقالهٔ �دربارهٔ منشور کورش� به آن اشاره شد. این نُه سطر دنبالهٔ بلافصل سطرهای پیشین نیست.
* خط ۳۸. ... باروی بزرگ شهر بابل بنام �ایمگور-اِنلیل�(ایم - گور - اِن - لیل) را استوار گردانیدم ...
* خط ۳۹. ... دیوار آجری خندق شهر را،
* خط ۴۰. ... که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان ِبه بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛
* خط ۴۱. ... به انجام رسانیدم.
* خط ۴۲. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب �سِدر� و روکشی از مفرغ ...
* خط ۴۳. ... کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام �آشور بانیپال�(آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
* خط ۴۴. ...
* خط ۴۵. ... برای همیشه !