×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

in negahbane sokot

tanhaei

× vojodam tanha yek; harf; ast va ,,zistanam,, tanha ;goftane; haman yek harf.
×

آدرس وبلاگ من

shabesiah.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/setareh shab

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

حکایت/ماجرای آقای گاو(دکتر

 
 
 


ماجرای آقای گاو !

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


در یك مدرسه راهنمایی دخترانه در منطقه محروم شهر خدمت می كردم و چند سالی بود كه مدیر مدرسه شده بودم.

قرار بود زنگ تفریح اول، پنج دقیقه دیگر نواخته شود و دانش آموزان به حیاط مدرسه بروند.

هنوز دفتر مدرسه خلوت بود و هیاهوی دانش آموزان در حیاط و گفت وگوی همكاران در دفتر مدرسه، به هم نیامیخته بود.

در همین هنگام، مردی با ظاهری آراسته و سر و وضعی مرتب در دفتر مدرسه حاضر شد و خطاب به من گفت:

با خانم... دبیر كلاس دومی ها كار دارم و می خواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤال هایی بكنم.

از او خواستم خودش را معرفی كند. گفت:
من "گاو" هستم ! خانم دبیر بنده را می شناسند. بفرمایید گاو، ایشان متوجه می شوند.

تعجب كردم و موضوع را با خانم دبیر كه با نواخته شدن زنگ تفریح، وارد دفتر مدرسه شده بود، در میان گذاشتم.

یكه خورد و گفت: ممكن است این آقا اختلال رفتار داشته باشد. یعنی چه گاو؟ من كه چیزی نمی فهمم...

از او خواستم پیش پدر دانش آموز یاد شده برود و به وی گفتم:
اصلاً به نظر نمی رسد اختلالی در رفتار این آقا وجود داشته باشد. حتی خیلی هم متشخص به نظر می رسد.

خانم دبیر با اكراه پذیرفت و نزد پدر دانش آموز كه در گوشه ای از دفتر نشسته بود، رفت.
مرد آراسته، با احترام به خانم دبیر ما سلام داد و خودش را معرفی كرد: "من گاو هستم!"
- خواهش می كنم، ولی...
- شما بنده را به خوبی می شناسید.
من گاو هستم، پدر گوساله؛ همان دختر۱۳ ساله ای كه شما دیروز در كلاس، او را به همین نام صدا زدید...

دبیر ما به لكنت افتاد و گفت: آخه، می دونید...
- بله، ممكن است واقعاً فرزندم مشكلی داشته باشد و من هم در این مورد به شما حق می دهم.
ولی بهتر بود مشكل انضباطی او را با من نیز در میان می گذاشتید.
قطعاً من هم می توانستم اندكی به شما كمك كنم.

خانم دبیر و پدر دانش آموز مدتی با هم صحبت كردند.
گفت و شنود آنها طولانی، ولی توأم با صمیمیت و ادب بود. آن پدر، در خاتمه كارتی را به خانم دبیر ما داد و با خداحافظی از همه، مدرسه را ترك كرد.
وقتی او رفت، كارت را با هم خواندیم.
در كنار مشخصاتی همچون نشانی و تلفن، روی آن نوشته شده بود:
دكتر... عضو هیأت علمی دانشكده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه... !


AngryBig smile

 
 
 
 
دوشنبه 2 خرداد 1390 - 4:04:01 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


حقايق جالب از زندگي


اگر تازه ازدواج كرده ايد از اين خطاها نكنيد


روز جهاني بزرگداشت كوروش كبير7ابان


اين داستان تكان دهنده واقعي است عشق و تاريخ مصرف


دختر خانوم هاي دم بخت بايد بدانند


حكايت


یاداوری


برداشت آزاد


8پدیده علمی تخیلی که به حقیقت پیوسته اند


رتبه های اول ایران در دنیا


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

265529 بازدید

14 بازدید امروز

43 بازدید دیروز

508 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements